زن و شوهر در خیابان کتک کاری کردند، راز دزد بودنشان فاش شد/ کارمند ساده بودم؛زنم زندگی لاکچری می خواست، مجبورشدیم دزی کنیم
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۴۵۸۴۶۰
تحقیقات برای بازداشت سارقان فراری از سال گذشته شروع شد. نخستین شاکی که زنی میانسال و ساکن یکی از خیابانهای پایتخت بود در توضیح ماجرا به مأموران گفت: غروب بود که زنگ خانهام به صدا در آمد. وقتی آیفون را برداشتم زن و مردی جوان را در تصویر دیدم. آنها ظاهری مرتب و آراسته داشتند و زن جوان مدعی شد در آستانه شب عید در حال تکمیل بستههای معیشتی برای نیازمندان است و از من خواست هرچقدر در توانم است به او کمک کنم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سرقتهای سریالی
با ثبت این شکایت، تیمی از مأموران پلیس آگاهی پایتخت به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت تحقیقات خود را برای بازداشت سارقان مسلح آغاز کردند. درحالیکه بررسیها در اینباره ادامه داشت دومین شکایت نیز پیش روی تیم تحقیق قرار گرفت و نشان داد که زن و مرد جوان بهصورت سریالی به خانههای شمال پایتخت دستبرد میزنند. شکایت دوم هم تفاوت زیادی با نخستین شکایت نداشت. زن و مرد جوان به همان شیوه قبلی قدم در خانه ویلایی گذاشته و با تهدید صاحب خانهها، نقشه سرقت را عملی کرده بودند. با کمک مالباختهها، تصویر هردو متهم ترسیم شد اما بررسیها نشان داد که آنها سابقه دار نیستند. این یعنی هردویشان به تازگی وارد دنیای تبهکاران شده و تازهکار بودند. به همین دلیل کار پلیس برای دستگیری آنها دشوارتر شد تا اینکه آنها خودشان را لو دادند و پلیس دستگیرشان کرد.
دعوای زن و شوهر
چند روز قبل رهگذرانی که از خیابانی در پایتخت عبور میکردند صدای درگیری زن و مرد جوانی را از داخل خودروی پرایدی شنیدند. آنها کارشان به کتک کاری کشیده شد و شاهدان سعی داشتند با میانجیگری به دعوای آنها خاتمه بدهند. در همین هنگام خودروی گشت پلیس که از آن منطقه عبور میکرد به سمت خودروی زن و مرد جوان رفت تا ببیند ماجرا از چه قرار است. زن جوان به محض دیدن مأموران فریاد کشید و گفت:«شوهرم دزد است بیایید دستگیرش کنید.» مأموران با شنیدن این جمله به سمت آنها رفتند و در بازرسی از جیبهای مقتول یک اسلحه کشف کردند که در ادامه مشخص شد اسلحه قلابی است. مرد جوان و همسرش هردو بازداشت شدند و در بازجوییها مشخص شد که آنها همان زن و مرد سارقی هستند که به بهانه کمک به نیازمندان قدم در 2خانه ویلایی در پایتخت گذاشته و با تهدید به قتل طعمههایشان، دست به سرقت زدهاند. متهمان برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار مأموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفتهاند.
حرفهای زن و شوهر سارق
تنها 2سال از ازدواجشان میگذرد اما به طمع داشتن زندگی مجلل تصمیم به سرقت گرفتند. حالا مرد جوان از جزئیات سرقتهایشان میگوید.
نقشه سرقت را چه کسی کشید؟
همسرم. او مرا به این وضعیت دچار کرد. از بس که زیادهخواه بود و چشم و همچشمی میکرد. مدام میگفت فلانی سرویس طلا دارد اما من ندارم و ... . من یک کارمند ساده بودم اما همسرم دلش یک زندگی لاکچری میخواست و خودش هم پای مرا به دنیای مجرمان باز کرد به این امید که یک شبه راه صد ساله را برویم و پولدار شویم اما پلیس پس از دومین سرقت دستگیرمان کرد.
ایده سرقت چطور به ذهنش رسید؟
یا پای فیلم و سریالهای خارجی و اکشن بود یا جستوجو در فضای مجازی. احتمالا یا از یک فیلم الگو برداشته یا در دنیای مجازی پیدا کرده است.
چند مورد سرقت انجام دادید؟
فقط 2 مورد.
از شگرد سرقتهایتان بگو؟
معمولا خانههای ویلایی را شناسایی میکردیم و بعد زنگ را میزدیم. همسرم میگفت خیر هستیم و میخواهیم برای افراد نیازمند بستههای معیشتی تهیه کنیم. زمانی که در باز میشد وارد خانهها شده و با تهدید اسلحه دست به سرقت میزدیم.
همه به راحتی به شما اعتماد میکردند و در به رویتان باز میشد؟
نه اینطور نبود. مگر میشود به همین راحتی باشد. گاهی پیش میآمد زنگ 10، 20خانه را میزدیم تا اینکه بالاخره یکی راضی میشد در را باز کند. گاهی هم هیچکس در را باز نمیکرد و ما دست خالی به خانه برمیگشتیم.
به کسی آسیب نرساندید؟
نه اصلا. فقط تهدیدشان میکردیم. اسلحه هم که قلابی بود اما با اصلی تفاوت زیادی نداشت. آن را از یک اسباب بازی فروشی خریده بودم. وقتی وارد خانهها میشدیم آن را به سمت صاحب خانهها نشانه میگرفتیم تاآنها بترسند و تسلیم شوند.
اما در نهایت خودتان را لو دادید؟
همسرم باعث شد تا لو برویم. او به محض دیدن پلیس فریاد کشید و اسرار سرقت را فاش کرد.
چرا دعوایتان شده بود؟
میخواستیم طلاها را بفروشیم. همسرم میخواست خودش این کار را انجام بدهد میگفت من ساده لوحم و طلافروش سرم را کلاه میگذارد و زیر قیمت بازار از من میخرد. البته فکر میکنم به من اعتماد نداشت و فکر میکرد قرار است طلاها را برای خودم بردارم به همین دلیل دعوایمان شد و گیر افتادیم.
23302
کد خبر 1750534منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: سرقت بازداشت زن و مرد جوان زن جوان خانه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۵۸۴۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نوه دختر امام خمینی در خارج از کشور مشغول چه کاری است؟
خانم معصومه حائری یزدی همسر آیتالله سید مصطفی خمینی و دختر آیتالله شیخ مرتضی حایری یزدی صبح روز ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشیدی در تهران درگذشت.
آن طور که عصر ایران روایت کرده است؛ وی مادر سید حسین و مریم خمینی بود. حجتالاسلام سید حسین خمینی از اوایل دهه ۶۰ عملا از عرصه های رسمی و رسانهای کنار است و خواهر او (نوه امام خمینی) هم در خارج از کشور زندگی میکند و به طبابت و کارهای علمی اشتغال دارد و خانواده برای دفن مادر منتظر بازگشت اوست. (دو فرزند دیگر در کودکی درگذشته بودند).
از نکات شگفتآور زندگی خانم حایری این که به رغم آن که عروس ارشد امام خمینی و منتسب به یک خاندان بزرگ و مشهور روحانی دیگر هم بود زندگی بسیار عادی و گاه توام با سختی و رنج داشته است.
او شیفته سید مصطفی خمینی بود و خاطرات هجران او را با اشک بیان میکرد و همچون اعضای خانواده امام که آقا مصطفی را «داداش» خطاب میکردند او هم عادت کرده بود همسرش را این گونه خطاب و حتی بعد از فقدان چنین یاد کند.
با این که عروس ارشد امام اهل مصاحبه با رسانهها نبود اما برای اولین بار اول آبان ۱۴۰۰ و به مناسبت چهلوچهارمین سالگرد درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی گفتوگویی با او منتشر شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت خصوصا جاهایی که حکایت از نگاه امروزین آقا مصطفی خمینی داشت و تصویر متفاوتی از فرزند فقید امام ترسیم میکرد.
درباره فرزندان چنین گفته بود: «خدا چهار فرزند به من داد که دو تا از آنها از دنیا رفتند و الان تنها حسین و مریم برای من باقی ماندهاند. هر دو دختر بودند و یکی در ایران و یکی در نجف از دنیا رفت. اولی چند روز بعد از به دنیا آمدن از دنیا رفت و علتش هم این که اوضاع ما در آن ایام به خاطر مسائل انقلاب خیلی ناجور و نامناسب و دگرگون بود و در همان ایامی که تازه این دختر به دنیا آمده بود، نیروهای دولتی وارد منزل ما شدند و هول و هراس ایجاد کردند و حال خود من خیلی بد و خراب بود و شاید این بچه بر اثر همان مسائل مُرد و از دنیا رفت.
دومی هم بلافاصله بعد از تولد و بر اثر یک بیماری کشنده از دست رفت؛ البته برخی به من میگفتند که این فرزندم، پسر بوده ...»